رمز تکامل علوم

ساخت وبلاگ

تفکر و اندیشه باید به عمل درآید تا به نمایش گذاشته شود تا مادامی‌که در حرف و سخن باشد و به عمل نیاید مصداقی ست برای شراره‌های نور، به یک‌باره پدیدار می‌شوند و ذره‌ذره محوشده و از بین خواهند رفت. حتماً شراره و جرقه‌های نور را دیده‌اید تا زمانی که به همراه آتش هستند باقی و پایدارند اما به‌محض جدا شدن از منبع و ذات وجودی خود یکی پس از دیگری از بین می‌روند. بودن و ماندن و وصل به اصل وجودی ست که تضمین‌کننده‌ی بقا و جاودانگی است.

یکی از نشانه‌های عظمت و قدرت خداوند رعدوبرق است. با وقوع این پدیده طبیعی تمامی پهنه‌ی آسمان و زمین را نور و روشنایی عظیمی فرامی‌گیرد اما نور و روشنایی که قابل‌استفاده نیست زیرا مانا و یکنواخت نیست. همان‌طور که می‌دانیم ماه از خود نوری ندارد و نور خود را از خورشید می‌گیرد اما همان نور اندک، راهگشا است و کارگشا چراکه ماه خود را نمی‌بیند و در جهت تابش خورشید محو می‌گردد، هم‌زمان که نگاه او به سمت بالاست کوچکی پایین را کرده و به زمین نور می‌دهد. ماه خوب می‌داند که اگر نور خورشید را به زمین برساند زمین نیز آن نور را برای بار دیگر به ماه بازتاب خواهد داد و این رفت‌وبرگشت‌ها ادامه‌دار است.

شاخه‌های جدید علم همان شراره‌هایی هستند که با جدایی، ریشه و اصل خود را به فراموشی سپرده‌اند. پاشیده شدن گرد فراموشی ست که زمینه‌ساز ایجاد کبر است، همان کبری که سرچشمه‌ی اصلی دور شدن و جدایی‌هاست، درون انسان را تهی کرده و مانع رشد او می‌شود. تکبر و غرور است که راه پیوند دانسته‌ها و علوم را سد می‌کند اما انسان موجودیست اجتماعی و رسیدن به مقصد به‌تنهایی برای او امکان‌پذیر نیست پس به جهت کسب انرژی و رفع کمبودهای درون باید که تابع جمع باشد و در غیر این صورت به مقصود نخواهد رسید.

اگر قرن‌هاست که زایشی نیست و زمین از وجود بزرگانی چون سهروردی و مولاناها خالی گشته؛ علت، عدم وجود پیوند بین بعد مادی و غیرمادی است. انسان به‌اشتباه تنها بر یک بعد تکیه کرده و دیگری را رها می‌سازد غافل از اینکه اگر قرار بر این است که علمی ظهور یابد بایستی فیزیک و متافیزیک پیوند خورند و هر جا یک بعد نادیده گرفته شود طلوعی نخواهد بود.

کشف و شهود یک آگاهی و درک است ورای طبیعت تا زمانی که در فراسوی طبیعت سیر کرده و در فیزیک حضور نیابد و گره‌گشا نباشد دارای ارزش و اعتباری نخواهد بود. علم، میزان دانایی و آگاهی ما نمی‌تواند باشد بلکه باید یک توانایی در خود ایجاد کنیم تا در مسیری این داشته‌ها را پیوندزنیم و حرف و عمل باهم یکی شوند. اگر تمامی توان خود را بگذاریم که سخنران خوبی باشیم و به دنبال قدرت عمل نباشیم بهایی نخواهد داشت. تا زمانی که انسان داشته‌های خود را کاربردی نکرده نه‌تنها برای او لذت و آرامش به ارمغان نمی‌آورند بلکه در اکثر مواقع علیه او شورش خواهند کرد.

علم واقعی، علم معمول و محفوظات نیست بلکه علم لدنی است. بزرگان، علم لدنی را به دو شیوه تفسیر می‌کنند که با اندکی تأمل هر دو به یک راه ختم می‌شوند. عده‌ای علم لدنی را علم الهی نامند و برخی علم جوششی؛ یعنی علمی که از درون بجوشد و هستی را به رقص آورد. اگر دیگی در حال جوشیدن است بایستی علت را ببینیم، هر جوششی جوشاننده‌ای دارد. هیچ‌گاه نباید اجازه دهیم پذیرش معلول مانع از دیدن علت شود چراکه هیچ عملی بدون علت اتفاق نمی‌افتد.

اما دیدن نیاز به آگاهی دارد و آگاهی چیزی نیست که بتوان آن را به وجود آورد. آگاهی همیشه وجود دارد باید آن را کشف کرد و یافت و دانست که ریشه‌ی آن وصل به کجاست. برای یافتن و دانستن نیاز به یک معیار است، هرکجا که انسان بخواهد به تشخیص و درک برسد بایستی برابر آن را در درون خود داشته باشد. تشخیص، یک آگاهی اصیل درونی ست و نمی‌توان آن را در بیرون جستجو کرد و اگر درجاهایی گستردگی صورت می‌گیرد برای یافتن بیشتر است.

برای مثال با عده‌ای از دوستان خود به صحرا می‌رویم و بر حسب اتفاق یکی از وسایل خود را گم می‌کنیم، برای پیدا کردن آن وسیله، بهتر آن است که هر کدام به‌سویی رفته و پخش شویم تا بتوانیم دامنه‌ی وسیع‌تری را برای یافتن، پوشش دهیم؛ اما با پیدا کردن گمشده‌ی خود، در تفرقه و پراکندگی ماندن چیزی را عاید ما نخواهد کرد. درنهایت برای پیشگیری از گمراهی باید که به‌سوی هم بازگردیم و به هم پیوند خورده و یکی شویم. اگر به نقطه‌ی شروع و مبدأ بازنگردیم گمراه شده‌ایم و گمراه شدن همانا و هلاکت و نابودی همان. از وحدت به کثرت می‌آییم تا بیابیم و پس از آن باید به وحدت بازگردیم، این یک قاعده‌ی کلی است و هر چیزی برخلاف آن عمل کند سرانجامی جز نابودی و فنا نخواهد داشت.

قطرات باران از هم جدا شده و هر کدام به سویی می‌روند اما منشأ آن‌ها یکی است و جزء، تنها با پیوستن به‌کل است که آرام و قرار می‌یابد پس دوباره بی‌تابانه خود را به هم می‌رسانند. گر چه علوم هرروز زیاد و زیادتر می‌شوند اما اگر دست‌به‌دست هم نداده و پیوند نخورند ارزشی نخواهند داشت.

هیچ‌چیز به تنهایی و با داشتن یک بعد نمی‌تواند ارزشمند باشد حتی ملائک و فرشتگان که از پاکی و مقام بالایی برخوردارند در انجام امورات خود ناتوان هستند چون تنها دارای بعد متافیزیک هستند. اگر انسان توانایی انجام هر کاری را داراست به خاطر برخورداری هم‌زمان از دو بعد جسمانی و روحانی اوست.

علم بایستی جامعه را از پایین رشد داده و به بالا آورد تا زمانی که پایین‌ترین افراد جامعه رشد پیدا نکنند و از عمق چیزی بالا نیاید نمی‌تواند تأثیرگذار باشد. علم نور است، نوری که تنها روشنی‌بخش محفل بزرگان نیست بلکه بر همه‌جا و همه‌چیز می‌تابد و تابش آن بستگی به قابلیت هر چیز دارد. اگر بر گل بتابد، رایحه‌ای دلپذیر از آن به مشام خواهد رسید و با تابیدن بر فضولات حیوانی بویی بد و ناخوشایند به وجود خواهد آمد اما با قرارگیری مداوم در معرض نور و باگذشت زمان است که نهایتاً تبدیل به کود حیوانی خواهد شد که چیزی بالاتر و ارزشمندتر است.

اگر قرار بر این است که علم جوششی شود و حرکتی را به وجود آورد باید که گستره‌ی آن وسیع باشد و همه‌چیز را تحت پوشش خود قرار دهد. چسبندگی و ماندگاری جهالت نمی‌تواند کم باشد، از آن جهت که نیاز به انرژی و آگاهی ندارد و انسان را در اعماق نگه می‌دارد اما اگر تمایل انسان به بالا باشد و خواستار رهایی از چنگال مخوف دنیا و رذایل اخلاقی باشد راهی جز متوسل شدن به نیروهای خفته‌ی خود ندارد تا اقیانوس درون را به جوش و خروش درآورد.

آیا آنچه انسان را امیدوار ساخته و نشاط می‌بخشد و او را به ادامه‌ی زندگی دعوت می‌کند، منبع و سرچشمه‌ای جز درون آدمی دارد؟ گویا همه‌چیز از درون نشأت گرفته و همه‌ی آنچه را که در بیرون مشاهده می‌کنیم آثار و بازتابی است از درون؛ پس سرچشمه‌ی جوشش، درون است. چنانچه انسان بداند این جوشش جوشاننده‌ای دارد طبیعتاً آن هنگام از کبر دوری خواهد کرد. با دوری از تکبر و علم به آنکه، جوشاننده تبعیضی قائل نیست و اگر برای او جوششی وجود دارد به همان اندازه ظرف وجودی دیگران را نیز به جوشش در می‌آورد، آنگاه نگاه او تغییر خواهد کرد و تنها بر داشته‌های خود تکیه نخواهد کرد بلکه تلاش بر آن دارد که داشته‌های خود را با داشته‌های دیگران پیوند زده تا رشد خود و دیگران را به تماشا بنشیند.

اگر به آثار بزرگان نظری اندازیم درمی‌یابیم که بیشترین دانش آن‌ها الهیات است اما تنها به آن بسنده نکرده و روی آن تعصبی نداشته‌اند بلکه با بررسی اسطوره‌ها و عرفان ماقبل از اسلام بر دانسته‌های خود افزوده و مسائل معنوی را با مادیات تفسیر نموده‌اند. این بزرگان اوج دانش قرآنی را داشته‌اند اما تنها به کتاب خدا اکتفا نکرده و مرتباً برای دانستن بیشتر در حال سفر بوده‌اند و در این سفرها بوده که کار پیوند را انجام داده‌اند.

اگر بخواهیم معنویات و یا متافیزیک را شرح دهیم چاره‌ای جز پیوند با فیزیک و آوردن تمثیل از مادیات نداریم. آنکه خواستار شکافتن علوم است بایستی علم و هنر آن را داشته باشد چون بدون داشتن اطلاعات و آگاهی، هیچ توضیح و تفسیری برای بیان پیدا نخواهد کرد.

در گذشته‌های دور به دلیل محدود بودن شاخه‌های علم، یک فرد قادر به برقراری پیوند بین علوم بود و با به پایان رساندن یک شاخه به سراغ شاخه‌ای دیگر رفته و به همین علت عطش و اشتهای او روزبه‌روز بیشتر و بیشتر بوده اما امروزه با گسترده شدن علم و ایجاد رشته‌ها و شاخه‌های بسیار زیاد، یک شخص قادر نیست همه‌ی علوم را یکجا در درون خود داشته باشد و پیوند بین آن‌ها را برقرار کند پس بهترین روش آن است که صاحبان علوم دست‌به‌دست هم دهند تا پیوندها برقرار گردد و پیشرفت حاصل آید چراکه هیچ شاخه‌ای از علم به‌تنهایی کامل نیست و دارای نواقصی است که رمز کامل شدن آن درگرو اشتراک و پیوند با دیگر علوم است.

تمرینات ورزشی در ظاهر تنها ماهیچه‌ها را تقویت می‌کند اما اتوماتیک وار به بسیاری از قسمت‌های دیگر نظم می‌بخشد. زمانی که ازلحاظ روحی مشکل داریم حتی اگر کوله باری از اطلاعات و آگاهی را با خود حمل کنیم نمی‌تواند به ما آرامش دهد اما با انجام یک ورزش ساده می‌توان نیاز خود را برآورده کرد و حال خود را تغییر داد.

پس تمام نیازهای انسان در معنویات یا جهان‌بینی خلاصه نمی‌شود باید که به تمامی قسمت‌ها توجه داشته باشیم و فقط از یک منبع تغذیه نکنیم. آن زمان که همه‌چیز دست‌به‌دست هم دهند تولید و زایش اتفاق می‌افتد و آنجایی که پیوندها گسسته می‌شود و آمیزش و ارتباطی وجود نداشته باشد مسلماً پیوندی صورت نگرفته که حاصل آن زایش باشد.

طبیعت این‌گونه ایجاب کرد که علوم شاخه‌شاخه گردند تا موفقیت‌ها و کشفیات بیشتر شوند و این بسیار خوب است اما شاید اشکال کار در آنجاست که هیچ ایده‌ای وجود ندارد که کجا و چگونه برای بار دیگر این شاخه‌ها دست‌به‌دست هم دهند تا یکی شوند و تنه‌ای قطور و تناور را پدید آورند. بودن این ایده رمز موفقیت و زمینه‌ساز جهشی عالی است که نیازمند به طرح و برنامه‌های بسیار قوی و علمی می‌باشد.

 

برداشتی از سی دی شراره‌های نور
کمک راهنما امیرحسین علامی
نگارش همسفر زینب
ویرایش و ویراستاری همسفر لیلا

عشق و عقل...
ما را در سایت عشق و عقل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0aallami6 بازدید : 189 تاريخ : جمعه 5 خرداد 1396 ساعت: 20:38