امید و ایمان

ساخت وبلاگ

 

 

امید و ایمان

 

دوره زندگی ما انسان‌ها مانند این است که مسیری را شروع کرده‌ایم و در این سفر یک وسیله‌ شخصی یا یک دارایی در اختیار هر کس قرار داده شده که هر کس با توجه به نحوه استفاده و ذوقی که برای حفظ دارایی‌اش به خرج می‌دهد می‌تواند آرامش این جهان و دوره بعد از مرگش را تضمین کند.
دقیقاً این سیر نفسی که طی می‌شود و هیچ‌کس نمی‌تواند بارش را بردارد تا بعد از مرگ هم صادق و ادامه‌دار است زیرا بار زندگی ما را نفس به دوش می‌کشد.

 

نفس حقیقتی است که بوده و هست و خواهد بود کما اینکه همه ما در این قسمت واقف هستیم که در همین دنیا هم اگر مشکلی داشته باشیم هیچ‌کس نمی‌تواند بار مشکل ما را به دوش بکشد. برای مثال به هنگام بیماری که هیچ‌کس به‌ جز خود فرد قادر به برداشتن این بار نیست و نخواهد بود.

لذا درمان بیماریهایی که هم جسم و هم روان را درگیر می سازند چون یک سر آن مربوط به جسم می‌شود کار خیلی آسان‌تر پیش می‌رود اما وای به روزی که بیماری تنها مربوط به نفس باشد و هیچ ردی از آن نداشته باشیم، دقیقاً اینجاست که گفته شده هیچ‌ کس نمی‌تواند بار دیگری را به دوش بکشد یعنی تنها خودت هستی و خودت، یک مبارزه درونی است که پیروز میدان بودن بستگی به ابزار و وسیله‌هایی دارد که برای خود فراهم نموده‌ای.

 

 

 

http://up.c60.ir/repository/28436/%D8%A7%D8%B9%D8%B6%D8%A7%D8%A1%20%D8%B4%D8%B9%D8%A8%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF%20%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C/amir.jpg

 

 

 

در داستان بعد از مرگ هم صحبت می‌شود که انسان هر قدر با خودش توشه بردارد در جهان دیگر به دردش می‌خورد یعنی اگر نفس مشکلی داشته باشد که شامل این دنیا شود تا جهان‌های پس از مرگ هم کشیده می‌شود پس هر چه اندوخته این نفس باشد به درد بخور است و همه چیز بستگی به خود انسان دارد که در مسیر سفرش چه داشته‌هایی فراهم نموده باشد و چقدر سعی کرده  وسیله‌اش را کنترل و از آلودگی‌ها و ناپاکی‌ها دور نگه دارد.

اکنون می دانیم که بعد فیزیکی و بعد غیر فیزیکی در مقابل هم قرار دارند و همان‌گونه که جسم احتیاج به تغذیه دارد نفس نیز این نیاز را احساس می‌کند.
زمانی که انسان می‌خواهد به یک مبارزه فیزیکی برود یک سری چیزها را برای رفتن فراهم می‌کند که در این مبارزه پیروز شود دقیقاً برای بعد غیر فیزیکی هم چنین شرایطی وجود دارد ولی سلاح بعد غیر فیزیکی از درون خود انسان نشأت می‌گیرد یعنی کسی پیروز میدان می‌شود که به سلاح امید خودش را مجهز کند.
واقعاً اگر امید را از آدمی بگیرند دیگر چیزی برایش نمی‌ماند که بتواند زندگی کند پس ناامیدی یعنی نابودی محض.

برای یافتن و رسیدن به شفا نیز اگر امید را بتوانیم به دست بیاوریم، از درون شروع به رشد و جوانه زدن خواهیم کرد. دقیقاً بزرگ‌ترین چیزی که یک انسان نیاز دارد همین است که  از بدو شروع بتواند امید و  قوت قلبی را که باید، درون خود زنده کند تا سختی‌های مسیر را با دل و جان بپذیرد.

حال بهتر است با نگاهی دیگر به برگزاری جشن های موفقیت افراد نظری بیندازیم ، مطمئنا هدف از برگزاری اینگونه جشن‌ها صرفا شادی و پای‌کوبی نمی تواند باشد بلکه حامل پیامی هستند برای همه آن‌هایی که امید درونشان مرده و به توانایی‌های خود ایمان ندارند و در ناباوری زندگی می‌کنند.
در حقیقت با این جشن‌ها می‌خواهند بگویند اگر خود را به سلاح امید مجهز کنی هیچ‌چیز دور از دسترس و غیرممکن نیست و به راحتی می‌توانی عبور کنی و تنها کسانی راه عبور را پیدا نمی‌کنند که از درون ناامید باشند .

البته بدون داشتن آگاهی نمی‌شود کسی را امیدوار کرد یعنی شاید با دل‌خوشی‌های ناپایدار و تا یک حدی بتوانی به او روحیه و امید بدهی ولی وقتی جلوتر می‌روی و مشکل بزرگ‌تر می‌شود می‌دانی این امید باید همراه با شناخت و معرفت باشد بایستی طرف بداند مبدأ و مقصد و هدف کجاست و در این مسیری که قرار است طی شود از چه مانع‌هایی قرار است عبور کند و سرانجامش چه خواهد شد.

بزرگ‌ترین مشکل و ناتوانی آنانی که به موفقیت رسیده اند در مقابل آن‌هایی که در ابتدای راه هستند این است که نمی‌توانند به او بگویند تو قرار است از چه چیزهایی عبور کنی و چه شرایطی را باید پشت سر بگذاری یعنی توان شکافتن موضوع و چگونه عبور کردن را ندارند چرا که نه تجربه‌ای دارند و نه این راه را رفته‌اند. بالاترین دانایی دیدن است کسی که تجربه نکرده باشد مسلماً در آن راه ناتوان می‌ماند و لنگ می‌زند.

یکی از قسمت‌هایی که همیشه نیاز است در وجودت باشد تا بتوانی در مبارزه تن‌به‌تن پیروز شوی ایمان است.

مهم‌ترین ایمان، ایمان به خود و ایمان به توانایی‌های خود است. کسانی که مشکل پیدا می‌کنند به خاطر این است که به خود و توانائی‌هایشان ایمان ندارند طبیعتاً چنین افرادی همیشه درون خودشان احساس ضعف و ناتوانی می‌کنند.
وقتی که نیروی ایمان در وجودت لانه کند کار برایت آسان می‌شود ولی هر کاری فوت‌وفن خودش را نیاز دارد یعنی همین ایمان و اعتقاد هم باید بلد باشی چگونه آن را درون خودت به وجود آوری که همیشه همراه تو باشد مسلماً به حرف و سخن نیست بلکه باید جزئی از وجودت شده باشد تا کارساز شود.

گاهی اوقات برایمان پیش می‌آید با اینکه در مورد موضوعی خیلی خوب می‌ دانیم و درک داریم ولی در عمل ناتوانیم و خوب جلو نمی‌رویم دقیقاً جاهایی این اتفاق می‌افتد که مطالب جزئی از وجود ما نشده و یا راهی به ضمیر ناخودآگاه ما نبرده باشد وقتی سعی کنیم با تکرار آن‌ها را ملکه ذهن خود کنیم مطمئناً بدون دخالت ما اتوماتیک وار کار انجام می‌گیرد.
پس در سیری که نفس طی می‌کند هر کس با توجه به ارتقاء دادن آن و نهادینه کردن آموخته‌هایش می‌تواند حرکات و امورش را غیر ارادی انجام دهد.

در سیر تکاملی نفس غریزه هم به وجود می‌آید، اگر خوب دقت کنیم می‌بینیم نفس مطمئنه، ناخودآگاه و غریزه هر سه با هم وجه اشتراک دارند یعنی اگر می گوئیم نفس مطمئنه؛ رسیدن به این درجه به آسانی نیست چون این نفس دقیقاً عین ضمیر ناخودآگاه بدون فکر کردن عمل می‌کند.
غریزه هم یک عقل است شاید ناخودآگاه را نشود کنار عقل گذاشت ولی غریزه دقیقاً یک عقل است که در اثر میلیاردها سال سیر تکاملی به این جا رسیده است.
شاید ما در مرحله انسانی عقل را در درجه بالاتری قرار می‌دهیم و احساس کنیم غریزه همان عقل نیست ولی حتی حیوانات هم آن چیزی که اجرا می‌کنند یک عقل است لیکن عقلشان در حد خود و در یک محدوده خاصی سیر می‌کند.

هدف از بیان این مطالب این است که بدانیم تنها چیزی که در مبارزه تن‌ به‌ تن به درد ما می‌خورد و ما را پیروز میدان می‌کند چیزهایی است که به این موارد تبدیل شده باشد.
در واقع آموزش‌های ما زمانی که اتوماتیک وار و بدون فکر کردن انجام می‌گیرد به درد ما می‌خورد پس باید به شکلی جلو برویم که مطالعات ما کاربردی شوند تا در هنگام مشکلات و نبردهای زندگی به هم نریزیم.




امیرحسین علامی
نگارش زینب
ویرایش لیلا

عشق و عقل...
ما را در سایت عشق و عقل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0aallami6 بازدید : 174 تاريخ : جمعه 5 خرداد 1396 ساعت: 20:38